×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

اخبار ویژه

امروز : پنج شنبه, ۹ فروردین , ۱۴۰۳
جنبه سمبلیک تحریم در اقتصاد

محمدحسین ادیب-پژوهشگر اقتصادی

کیوسک خبر ـ‌ اگر واکسیناسیون با همین روند پیش برود کرونا در آخر آبان تحت کنترل و مدیریت قرار می گیرد و اقتصاد ایران وارد مرحله پساکرونا می شود و همه شرایط تغییر می کند.
۹۰ درصد صادرات غیر نفتی ایران در عمل صادرات انرژی است و قیمت نفت دو برابر سال قبل است و این به دو برابر شدن ورود ارز به اقتصاد ایران منجر می شود. اقتصاد ایران بیشتر از آنچه که تابع تحریم باشد تابع قیمت نفت است. تحریم جنبه سمبلیک دارد و ایران به جای صادرات نفت خام به سمت صادرات محصولات نیمه صنعتی حرکت کرده است.صادرات ایران در سال گذشته در حالی که متوسط قیمت نفت ٣۵ دلار بود بالغ بر ٣٩ میلیارد دلار بود و علت پایین بودن صادرات؛ پایین بودن قیمت نفت بود و نه تحریم. دو برابر شدن صادرات در چهار ماهه اول سال به سبب کاهش تحریم نبود به سبب افزایش قیمت نفت و دو برابر شدن صادرات غیر نفتی در ظاهر و دو برابر شدن ارزش صادرات مشتقات نفت و انرژی بود.با آمار بانک مرکزی سال ١٣٩٩ در اوج تحریم ایران ٢١ میلیارد دلار صادرات نفت ، گاز ، میعانات ، فرآورده نفتی و میعانات گازی داشته است البته با متوسط قیمت نفت ٣۵ دلار با قیمت های موجود صادرات دو برابر می شود.ایران دو سوم محصولات پتروشیمی را صادر می کند و برای تولید پتروشیمی معادل یک میلیون بشکه خوراک مصرف می کند که شامل گاز ، نفت سفید ، میعانات و دیگر انواع خوراک است. این باید به آمار قبل اضافه شود. اگر پتروشیمی و فولاد هم در زمره مشتقات انرژی محاسبه شود صادرات مثل قبل از تحریم است. فقط تفاوت قضیه این است که صادرات نفت با صادرات فرآورده های میانی جایگزین شده که بسیار هم خوب است. ایران به جای صادرات نفت خام، محصولات نیمه صنعتی صادر می کند.تحریم جنبه سمبلیک دارد.تاجر ایرانی برای واردات از هند اگر حرفه ای باشد یک ممیز سه دهم درصد هزینه اضافی پرداخت می کند و اگر غیر حرفه ای باشد دو درصد. کالا در مدت پنج روز از هند با وجودی که در جبل علی تخلیه و مجددا بارگیری می شود در بندرعباس است. واردات کالا از ترکیه به ایران یک ماه زمان می برد، با وجود تحریم. کالا از هند ۵ روزه به ایران می رسد. تحریم فقط یک زمان اضافی تخلیه کالا در جبل علی و مجددا بارگیری کردن و یک هزینه اضافی به میزان دو درصد برای ایران ایجاد می کند. هزینه اضافی و زمان اضافی در همین حد است که گفته شد یعنی تقریباً هیچ.تولید انرژی در کشور نسبت به قبل از تحریم بیشتر شده است. ایران اکنون معادل ٨ میلیون بشکه انرژی در روز تولید می کند. قبل از تحریم؛ درآمد نفت به دولت اختصاص می یافت اما در وضع موجود درآمد این ٨ میلیون بشکه انرژی به دولت تعلق نمی گیرد. دولت با قلت درآمد مواجه شده و نتوانسته درآمد جدیدی جایگزین درآمد نفت کند. در عین حال نتوانسته هزینه ها را کاهش دهد. این پارادوکس دولت را در شرایط دوگانه ای قرار داده که باید تصمیم بگیرد.دولت دو راه در پیش دارد یا کاهش هزینه متناسب با کاهش درآمد و یا جستجوی درآمد جدید. درآمد جدید هم این است که بخشی از درآمد تولید ٨ میلیون بشکه انرژی به دولت تخصیص یابد. در چهار ماهه اول امسال از محل ٨ میلیون و ۱۵۰ هزار انرژی معادل ارزش حرارتی نفت فقط ۱۱۶۰۰ میلیارد تومان به حساب دولت واریز شده است. دولت در عمل نتوانسته است که سهم خود را از تبدیل ٨ میلیون بشکه انرژی به ثروت دریافت کند.
دولت ماهانه ٢۶ هزار میلیارد تومان بر اساس عرف دولت سابق، کسری منابع نسبت به مصارف دارد و ماهانه ۲۳۰ هزار میلیارد تومان یارانه انرژی پرداخت می کند. دولت می تواند ده درصد از یارانه را قطع کند و کسر بودجه خود را حل کند. آنچه در عمل باید رخ دهد قطع یارانه قشر فوق العاده ثروتمند است. دولت باید تصمیم بگیرد.
آمریکا در حال دور شدن از عربستان است ( به عنوان یک راهبرد و نه یک تاکتیک ) و نمی خواهد دور شدن از عربستان به معنای نزدیک شدن به ایران تلقی شود و این سیاست آمریکا در مذاکرات برجام را تحت الشعاع قرار داده است.
استراتژی آمریکا بر چهار اساس استوار است: دشمنان آمریکا باید از آمریکا بترسند اما دوستان آمریکا باید از آمریکا بیشتر بترسند. فعلا آمریکا در بخش دوم دارد به گونه ای عمل می کند که عربستان بیشتر بترسد و ضلع سوم این استراتژی یک نکته است و آن این که متحدین آمریکا نمی توانند مشکلات خود را با آمریکا به اشتراک بگذارند. این استراتژی بعد چهارمی هم دارد تمرکز سیاست خارجی آمریکا بر مهار چین استوار است. اگر چین با همین دست فرمان پیش برود به زودی آمریکا به یک قدرت درجه دو اقتصادی تبدیل می شود، بنابراین راهبرد آمریکا تمرکز بر چین و بی اعتنایی به خاورمیانه است. ترکیب این چهار راهبرد، متحدان آمریکا در خاورمیانه را گیج کرده است و مذاکرات برجام ذیل آن معنا پیدا می کند.
البته این استراتژی سه ضلع دیگر هم دارد. تاچر می نویسد آمریکا در هر موردی در خاورمیانه دخالت کرده به افتضاح کشیده شده است و اینجا آمریکا از اروپا ضربه می خورد. اروپاییان تمایل دارند آمریکا به گونه ای در خاورمیانه عمل کند که متحدان آمریکا به این برداشت برسند که روی آمریکا نمی شود حساب کرد. اروپا مایل است آمریکا هر گاه از زبان دیپلماسی در خاورمیانه استفاده کرد در زبان دیپلماسی شکست بخورد. از طرح دین راسک برای صلح بین اعراب و اسرائیل چهل سال قبل تا معامله قرن ترامپ ، همه ابتکار عمل های دیپلماتیک آمریکا شکست خوردند.
متحدان آمریکا در خاورمیانه از آمریکا راه حل می خواهند بدون اینکه خودشان درگیر شوند. متحدان آمریکا باید بفهمند که از این کلاه نمدی حاصل نمی‌شود و این را ایران خوب درک کرده است و ایران استراتژی منطقه ای خود را بر این اساس تنظیم کرده است.بر سرِ سرنوشت برجام، سه خط متفاوت در چهار جهت مختلف در جریان است. خطوطی که بعضاً در هم می‌پیچند و خواسته یا ناخواسته یکدیگر را تضعیف یا تقویت می‌کنند.ترکیب سه بعلاوه چهار ؛ جوهره سیاست خاورمیانه ای آمریکا را تشکیل می دهد. مذاکرات برجام در چهارچوب این هفت مولفه تنفس می کنددرخصوص وضعیت اقتصاد جهان،قبل از شروع کرونا ، ۳۶۰۰ میلیارد دلار تراز بانک مرکزی آمریکا بود و اکنون ۷۴۰۰ میلیارد دلار. این نشان می دهد آمریکا دارد دلار چاپ می کند و کشور را اداره می کند. در مرحله بعد این دلار از آمریکا خارج می‌شود و و دلار های بدون پشتوانه به وسیله بانکهای آمریکایی به دنیا وام داده می شود. به این وسیله با ۷۴۰۰ میلیارد دلار آمریکا دارد دنیا را می خرد و اگر با همین دست فرمان پیش برود این به ۱۰ هزار میلیارد دلار می رسد و برای خرید جهان در آن قسمتی که ارزش افزوده قابل توجه دارد کافی است. بی سر و صدا با کرونا همه کشور ها کم می آورند و آمریکا و انگلیس پول چاپ می کنند و به آنها وام می دهند . این وام ها پس دادن دارد. وقتی خواستند پس بدهند اگر تراز به ۱۰ هزار میلیارد دلار برسد باید دید چقدر از ثروتی که ارزش افزوده تولید می کند باقی می ماند.آمریکا پس از مهار کرونا، چاپ دلار را متوقف و سیاست انقباضی سختی در پیش می گیرد. با این اتفاق بحران سال ١٩٨١ میلادی تکرار می شود آنهم دقیقاً وقتی که آمریکا سیاست انبساطی را به سیاست انقباضی تبدیل کرد. در نتیجه، سقوط اقتصاد کشورهای بدهکار و در کنار آن سقوط قیمت مواد خام و از جمله قیمت نفت و بقیه مواد خام را شاهد خواهیم بود.فعلاً آمریکا دارد دلار چاپ می کند و به سبب چاپ دلار؛ نفت گران است و گران می شود و این تا زمان سقوط اقتصاد کشورهای بدهکار ادامه دارد. یک سقوط اقتصادی در جهان در پیش است، آنهم وقتی آمریکا سیاست انبساطی امروز را به سیاست انقباضی تبدیل کرد.ارزهای دیجیتال به عنوان رقیب دلار عمل می کنند و در نقطه ای آمریکا آن را به « پشیز » تبدیل می کند ولی قبل از آن، رشد های زیادی خواهد داشت. ولی در آخر مثل دخالت های امریکا در خاورمیانه می شود به افتضاح کشیده می‌شود.