
مهدی صالحی طاهری
فعالشدن مجدد مکانیسم ماشه توسط سه کشور اروپایی، نه به خودی خود، بلکه بهعنوان یک شوک رسانهای و روانی، بازار ارز ایران را در دلهرهای موقت فرو برد. در حالی که واقعیتهای اقتصادی کشور تغییر چندانی نکرده، نرخ دلار با شتابی ناگهانی به مرز ۱۰۰ هزار تومان نزدیک شد. اما آیا این نوسان، نشانهای از بحران واقعی است؟ یا تنها بازیای است که در فضای التهابی بین دلالان، شبکههای اجتماعی و انتظارات تورمی انجام میشود؟
به گزارش کیوسکخبر، در پی اعلام هماهنگ سه کشور اروپایی درباره آغاز فرآیند فعالسازی مکانیسم ماشه، فضای اقتصادی کشور لحظاتی تحت تأثیر قرار گرفت. این اقدام، که از منظر حقوقی بینالمللی دارای پیچیدگیهای فرآیندی است و در عمل نیاز به گذشت زمان و مذاکرات بیشتر دارد، با وجود عدم تأثیر فوری بر جریانهای واقعی اقتصادی، بازتابی سریع و چشمگیر در بازارهای داخلی داشت. شاخص آشکار این واکنش، نوسان شدید ارز در بازار آزاد بود؛ نوسانی که بیش از آنکه ریشه در عرضه و تقاضای واقعی داشته باشد، ناشی از ایجاد ترس، بیاطمینانی و تحریک انتظارات تورمی است.
در ساعات اولیه این اخبار، نرخ دلار بهسرعت افزایش یافت و به سطوح بالایی رسید. اما بررسیهای میدانی نشان میدهد که این جهش، همراه با افزایش تقاضای غیرعادی و هیجانی بود، در حالی که عرضه فیزیکی اسکناس ارز تغییر چندانی نکرده است. این نشانهای روشن از آن است که بازار در حال تجربه یک “بحران روانی” است، نه یک بحران اقتصادی واقعی. در چنین شرایطی، گروهی از بازیگران غیررسمی با بهرهبرداری از فضای ایجادشده، وارد بازار شده و با تشدید ترس عمومی، سعی در کسب سود سریع دارند.
این پدیده جدید نیست. تجربه دهه اخیر نشان میدهد که شوکهای سیاسی، خصوصاً در حوزه تحریمها و تحولات بینالمللی، بارها باعث ایجاد نوسانات مقطعی در بازار ارز شدهاند. دورههایی مانند خروج آمریکا از برجام یا اعمال تحریمهای جدید، همگی با موجی از خرید ارز همراه بودهاند که پس از چند روز و با مداخله نهادهای ناظر، تدریجاً آرام شده است. تاریخچه نشان میدهد که چنین افزایشهایی در صورت عدم پشتیبانی از عوامل بنیادین اقتصادی، پایدار نمیمانند.
در این میان، نقش بانک مرکزی بهعنوان تنها نهاد مجاز به مدیریت نقدینگی و عرضه ارز، حیاتی است. یکی از سیاستهای کلیدی این نهاد در سالهای گذشته، تقویت ذخایر طلای کشور بوده است. این ذخایر، نه تنها بهعنوان پشتوانه اعتماد در برابر فشارهای خارجی عمل میکنند، بلکه امکان مداخله موثر در بازارهای نقدینگی را فراهم میآورند. در شرایط بحران، این ذخایر میتوانند بهعنوان اهرمی برای کنترل نوسانات و تثبیت ارزش پول ملی مورد استفاده قرار گیرند.
با این حال، تجربه نشان داده که تنها عرضه ارز کافی کافی نیست. کلید اصلی، مدیریت انتظارات است. هرگاه مردم احساس کنند که نرخ ارز افزایش خواهد یافت، حتی بدون نیاز واقعی، وارد بازار خرید ارز میشوند و این خود چرخهای از تورم و نوسان را تقویت میکند. این چرخه، بیشتر از سیاستهای اقتصادی، تحت تأثیر اخبار، شایعات و تحلیلهای غیرمتوازن قرار دارد.
رسانهها در این میان نقش تعیینکنندهای دارند. در شرایط التهاب، اطلاعرسانی دقیق، شفاف و مبتنی بر داده، میتواند از گسترش هیجان جلوگیری کند. در مقابل، شبکههای اجتماعی و کانالهای غیررسمی، بهدلیل سرعت بالا و ضعف در بازبینی محتوا، اغلب فضای عمومی را به سمت اغراق و ترس سوق میدهند. از این رو، تقویت رسانههای معتبر و حرفهای، نه تنها یک ضرورت اطلاعرسانی، بلکه یک ابزار امنیت اقتصادی محسوب میشود.
در نهایت، آنچه از این تحولات برمیآید، این است که اقدامات بینالمللی، مانند فعالسازی مکانیسم ماشه، اگرچه میتوانند فضای سیاسی را پیچیده کنند، اما در کوتاهمدت تأثیر مستقیمی بر جریانهای اقتصادی ایران ندارند. صادرات نفت همچنان ادامه دارد، منابع ارزی بهصورت نسبتاً پایدار وارد میشوند و بانک مرکزی از ظرفیتهای لازم برای مدیریت بازار برخوردار است. بنابراین، آنچه بازار را تحت فشار قرار داده، تغییر در واقعیت اقتصادی نیست، بلکه تغییر در ادراک عمومی است.
به گزارش کیوسکخبر، راهحل، اداره علمی اقتصاد، شفافیت در اطلاعرسانی، مقابله با بازیگران غیررسمی و تقویت اعتماد عمومی است. تنها در چنین فضایی است که اقتصاد میتواند در برابر شوکهای خارجی مقاومت کند و سرمایههای ملی در برابر سوداگریهای کوتاهمدت محافظت شوند.
منبع خبر : کیوسکخبر
https://www.kioskekhabar.ir/?p=280284