
در هفته نخست مردادماه، بازار سرمایه شاهد یکی از شدیدترین فازهای فروش و خروج نقدینگی در سال جاری بود. با افت شاخص کل بیش از پنج درصد و خروج حدود ۵ هزار میلیارد تومان سرمایه از بورس، نشانههایی از تشدید بیاعتمادی سرمایهگذاران خرد روی میز است. عواملی از جمله نااطمینانی سیاسی، جذب پول در بازارهای موازی و عدم تأثیر بستههای حمایتی، بار دیگر سؤالی بزرگ را مطرح کردهاند: آیا هنوز میتوان راهی برای بازگشت اعتماد و نقدینگی به بورس پیدا کرد؟
به گزارش کیوسکخبر، بازار سرمایه در هفته اول مردادماه با یکی از منفیترین عملکردهای خود در ماههای اخیر مواجه شد. شاخص کل بورس با کاهش ۵.۴۲ درصدی به زیر ۲.۷ میلیون واحد رسید و شاخص هموزن نیز با افت ۴.۱۵ درصدی، نشان داد که فشار فروش در تمامی بخشهای بازار حاکم است. در کنار این ریزش، آمار معاملات نشان میدهد که حجم معاملات سرمایهگذاران خرد حدود ۲۵ درصد کاهش یافته و تراز ورود و خروج پول نیز بیانگر خروج قابل توجهی در حدود ۵ هزار میلیارد تومان از سوی افراد حقیقی است.
این خروج گسترده نقدینگی، نه تنها نشاندهنده تغییر رفتار سرمایهگذاران است، بلکه هشداری جدی درباره تضعیف اعتماد به بازار محسوب میشود. علیرغم تلاشهای صورت گرفته از سوی نهادهای ناظر و تزریق منابع به صندوقهای حمایتی، بازار همچنان در فاز نزولی باقی مانده و واکنش مثبت پایداری از سوی سرمایهگذاران دیده نشده است.
یکی از دلایل اصلی این بیاعتمادی، تداوم فضای نااطمینانی در محیط اقتصادی و سیاسی است. شایعات مربوط به تعطیلی احتمالی بازار، همراه با بحران انرژی و تأثیر آن بر فعالیتهای تولیدی، تقاضا را به شدت کاهش داده و فضایی از فروش فعال را رقم زده است. در چنین شرایطی، حتی تلاشهای حمایتی نیز تنها توانستهاند اثری موقت و کوتاهمدت داشته باشند، بدون آنکه بتوانند روند کلی بازار را معکوس کنند.
تحلیلگران اقتصادی معتقدند که تزریق منابع به صورت مستقیم یا غیرمستقیم به بازار، در غیاب یک چارچوب پایدار سیاستی و اقتصادی، تنها منجر به ایجاد رشد مصنوعی و کوتاهمدت میشود. تجربه سالهای گذشته نشان داده که در شرایطی که فشار فروش غالب است، هیچ منبع مالی نمیتواند جلوی ریزش بازار را بگیرد. بازارهای جهانی نیز معمولاً از طریق ایجاد خطوط اعتباری یا تقویت نهادهای مالی، اقدام به حمایت میکنند، نه اینکه منابع را مستقیماً به بورس وارد کنند. تنها در ایران، بازار سرمایه شاهد دامنه نوسان محدود و غیرپویا است که این خود نشانهای از دخالتهای بیش از حد در مکانیسم عرضه و تقاضا محسوب میشود.
از سوی دیگر، جذابیت بازارهای موازی نیز بر خروج نقدینگی از بورس افزوده است. رشد نرخ سود بانکی، جذابیت طلا و ارز، و سودهای کوتاهمدت در بازارهای سفتهبازانه، بخشی از پول سرمایهگذاران را به سمت ابزارهای کمریسکتر هدایت کرده است. این روند، به ویژه در شرایطی که اعتماد به ثبات قوانین کاهش یافته، طبیعی به نظر میرسد.
همزمان، تصمیمات ناهماهنگ در حوزه قیمتگذاری، صادرات، نرخ ارز و مالیات، باعث تزلزل بیشتر در اعتماد فعالان بازار شده است. در چنین محیطی، سرمایهگذاران تمایلی به پذیرش ریسک بلندمدت ندارند و رفتار آنها بیشتر محافظهکارانه میشود.
در این میان، سه سناریوی محتمل برای آینده بازار مطرح است:
سناریوی خوشبینانه پیشبینی میکند که در صورت کاهش تنشهای منطقهای، تثبیت نرخ ارز و بازگشت اعتماد، بازار میتواند وارد فاز رشد میانمدت شود. در این حالت، شرکتهای صادراتمحور و دارای مزیت رقابتی میتوانند موتور محرک بازار باشند.
سناریوی بدبینانه هشدار میدهد که ادامه بیثباتی، تضعیف بیشتر اعتماد و جذب نقدینگی توسط بازارهای موازی، ممکن است باعث ورود بازار به یک رکود فرسایشی شود که در آن شاخصها به سطوح پایینتری سقوط کنند.
سناریوی میانهرو نیز پیشبینی میکند که بازار وارد فاز نوسانی و خنثی شود؛ یعنی نه رشد چشمگیری داشته باشد و نه ریزش شدیدی را تجربه کند. در این حالت، تحلیل بنیادی و انتخاب دقیق سهام اهمیت ویژهای پیدا میکند.
در نهایت، برای ایجاد بازاری پایدار و کارآمد، لزوم حرکت به سمت عمقبخشی واقعی، توسعه ابزارهای نوین مالی و کاهش مداخلات دستوری اجتنابناپذیر است. بدون ایجاد بستری قانونمدار، پیشبینیپذیر و شفاف، نمیتوان انتظار داشت بازار سرمایه به عنوان موتور تولید و تأمین مالی، عملکرد مطلوبی داشته باشد.