زهرا صالحی طاهری ـ خبرنگار
در عصر حاضر، کاهش نرخ فرزندآوری و تمایل به ازدواج در میان جوانان، به یکی از دغدغههای ساختاری جامعه تبدیل شده است. با وجود اینکه حدود ۲۵ درصد جمعیت کشور را افراد ۱۵ تا ۳۵ سال تشکیل میدهند، آمارهای رسمی نشان میدهد که نرخ ازدواج در این گروه سنی در حال کاهش است و بهتدریج از آستانه بحران عبور میکند. از سوی دیگر، سالانه تعداد ازدواجها از یک میلیون مورد به نیممیلیون رسیده و طلاق نیز در دهه گذشته تا ۳۰ درصد افزایش یافته است.
در این میان، آنچه توجه بسیاری از متخصصان را به خود جلب کرده، نقش رسانههای نوین«بهویژه شبکههای اجتماعی مانند اینستاگرام» در شکلگیری الگوهای زندگی فردگرا و کاهش تمایل به مسئولیتپذیری اجتماعی و خانوادگی است. گزارشهای متعدد نشان دادهاند که این فضای دیجیتال، هرچند مزایای ارتباطی دارد، اما بهطور سیستماتیک سبکهای زندگی تکنفره، مصرفگرایی فردی و گریز از پیامدهای بلندمدت تصمیمات زندگی «از جمله تشکیل خانواده» را ترویج میدهد.
اینستاگرام، با فراگیری گسترده در میان جوانان و سهم قابلتوجهی از زمان روزانه مخاطبان، بهعنوان یکی از مهمترین عوامل شکلدهنده «اقتصاد ادراکشده» عمل میکند؛ یعنی حس از شرایط اقتصادی و اجتماعی که ممکن است با واقعیت عینی فاصلهای داشته باشد. برخی پژوهشهای جهانی اشاره میکنند که حتی در جوامعی با شاخصهای اقتصادی پایدار، بازتاب منفی و اغراقآمیز از چالشها در رسانهها میتواند تمایل به ازدواج و فرزندآوری را کاهش دهد.
در مقابل، تلویزیون و رسانههای سنتی، به دلیل ساختار مخاطبمحور و خانوادگی، همچنان ظرفیت تقویت همبستگی، امید و نگرش مثبت به آینده را دارند. تجربه بسیاری از کشورها نشان داده است که بازنمایی هوشمندانه از زندگی خانوادگی پویا و مسئولیتپذیر در این فضا، میتواند مستقیماً بر نگرش عمومی به فرزندآوری تأثیر بگذارد.
در این راستا، مدیریت فضای مجازی و ساماندهی محتوای آن نهتنها یک مسئولیت فرهنگی، بلکه یک نیاز توسعهای است. تجربه چین «کشوری با جمعیتی بیش از ۱٫۴ میلیارد نفر» نمونهای بارز است: دولت چین در سالهای اخیر با سیاستگذاریهای هدفمند در حوزه رسانههای دیجیتال، سعی کرده است روایتهای مثبت از خانواده، فرزند و آینده را تقویت کرده و ذائقه عمومی را از فردگرایی به سمت زندگی اجتماعی سوق دهد.
در کشورمان نیز، چالشها فراتر از ابعاد رسانهای است. بیکاری در میان جوانان ۱۵ تا ۲۴ ساله به بیش از ۲۰ درصد رسیده، حدود ۴۰ درصد بیکاران از دانشآموختگان هستند و نرخ ازدواج در گروه سنی ۱۸ تا ۳۵ سال به حدود ۴ درصد در سال کاهش یافته است. عدم شفافیت در فرآیند ورود جوانان به بازار کار و حکمرانی، نبود سازوکارهای مهارتآموزی مدرن و سیاستگذاریهای ناکارآمد، فضایی از بیامیدی و بیاعتمادی را در این گروه سنی شکل داده است.
با وجود این، همچنان اشتیاق به ازدواج در میان بسیاری از جوانان زنده است، اما شرایط زمینهساز آن فراهم نیست. این واقعیت، یادآور این است که راهحلها نباید تنها در حوزه اقتصادی جستوجو شوند. رسانهها و هنر، بهعنوان زبان اقناع جامعه، میتوانند با تصویرسازی از آیندهای قابلمدیریت و امیدبخش، میان شکاف بین واقعیت و خواستههای جوانان پل بزنند.
در نهایت، کاهش فرزندآوری یک بحران چندبُعدی است که نیازمند همکاری همهجانبه دستگاهها، رسانهها و جامعه مدنی است. رسانهها نباید واقعبینی را فدای امید کنند، اما همزمان نباید با قاببندیهای نادرست، حس بنبست را در میان جوانان تقویت کنند. زیرا آیندهای پایدار، تنها با حضور فعال و مسئولیتپذیر نسل جوان شکل میگیرد.














